آرایشگاه سهروردی

۷ بازديد
وال سالن زیبایی , بهترین رنگ مو و انواع سامبره مو , سالن آرایش مو کراتینه مو , انواع مدل لایت مو و مدل هایلایت مو , آرایشگاه زنانه مو , بهترین سالن زیبایی در تهران , آمبره مو , مدل جدید عروس و بالیاژ مو , سالن زیبایی در سعادت آبادریت مدت‌ها قبل از ساعت نه صبح آن پنجشنبه، مملو از جمعیتی بود که با شور و هیجان فریاد می‌زدند؛ تالار بورس مملو از جمعیت بود؛ پیاده‌رو بیرون مملو از جمعیت بود.

نقل قول‌های لندن بر زبان‌ها جاری بود و در هر چهره‌ای، دلهره و وحشت موج می‌زد. همه می‌دانستند که بحران نبرد فرا رسیده سالن زیبایی , بهترین رنگ مو و انواع سامبره مو , سالن آرایش مو کراتینه مو , انواع مدل لایت مو و مدل هایلایت مو , آرایشگاه زنانه مو , بهترین سالن زیبایی در تهران , آمبره مو , مدل جدید عروس و بالیاژ مو , سالن زیبایی در سعادت آباد، و به هر طریقی، همه آرایشگاه شهرک چیز به زودی مشخص خواهد شد. رابرت ون رنسلیر از میان این جمعیت راه خود را باز کرد. هیچ کس به او توجهی نمی‌کرد، هیچ کس او را نمی‌شناخت؛ لباس‌هایش خاکی و گلی بود، کلاهش شکسته و روی سرش گیر کرده بود. صورتش ملتهب، چشمانش خون گرفته بود و هنگام راه رفتن تلوتلو می‌خورد و دست و پا می‌زد. او مست بود. او به سمت دفترش رفت، تلوتلو خورد و روی صندلی نشست. «منو ببر.»[۱۱۲]نفس زنان به منشی‌اش گفت: «کمی ویسکی! عجله کن!» دومی با تعجب به او خیره شده بود.

دوباره فریاد زد: «کمی ویسکی! مگر نمی‌شنوی؟ و در را ببند و نگذار کسی اینجا بیاید. زود باش!» مرد برگشت و ناپدید شد، ون رنسلیر روی صندلی نشست و با چشمان وحشی‌اش به روبرو خیره شد. او مثل مردی در خواب، راهش را به سمت پایین شهر پیدا کرده بود؛ یک فکر او را تسخیر کرده بود و به جلو رانده بود – او در حالی که راه می‌رفت، آن را با خودش زمزمه می‌کرد: «وال سالن آرایشگاه سهروردی زیبایی , بهترین رنگ مو و انواع سامبره مو , سالن آرایش مو کراتینه مو , انواع مدل لایت مو و مدل هایلایت مو , آرایشگاه زنانه مو , بهترین سالن زیبایی در تهران , آمبره مو , مدل جدید عروس و بالیاژ مو , سالن زیبایی در سعادت آبادریت! وال سالن زیبایی , بهترین رنگ مو و انواع سامبره مو , سالن آرایش مو کراتینه مو , انواع مدل لایت مو و مدل هایلایت مو , آرایشگاه زنانه مو , بهترین سالن زیبایی در تهران , آمبره مو , مدل جدید عروس و بالیاژ مو , سالن زیبایی در سعادت آبادریت! ساعت ده!» حالا ناگهان برگشت و به ساعت نگاه کرد، سپس بلند شد و تلوتلو خوران به سمت آن رفت و به آن تکیه داد و تلوتلو خورد. گزارش‌های اولیه را خواند و سپس به ساعت نگاه کرد.

ده دقیقه به ده مانده بود. نفس زنان گفت: «آه! امن و امان!» منشی برگشت و دیگری بطری‌ای را که او آورده بود، قاپید و از آن نوشید. سپس گفت: «من دیروز به جونز و شرکا نوشتم که سه میلیون را به دلالان من برگردانند. مطمئن شوید که این کار انجام شده سالن زیبایی , بهترین رنگ مو و انواع سامبره مو , سالن آرایش مو کراتینه مو , انواع مدل لایت مو و مدل هایلایت مو , آرایشگاه زنانه مو , بهترین سالن زیبایی در تهران , آمبره مو , مدل جدید عروس و بالیاژ مو , سالن زیبایی در سعادت آباد. و به دلالان بگویید که T. & S. را بفروشند، و آن را آرایشگاه ونک درست همانطور که [به نظر می‌رسد] می‌فروشند.»[۱۱۳]تا جایی که می‌توانند سریع، تا وقتی که هر سنتش تمام شود. و بعد برمی‌گردید اینجا، و هیچ‌کس را به این اتاق راه نمی‌دهید – حتی یک نفر، توجه داشته باشید.

حتی یک نفر. می‌فهمی؟» مرد گفت: «می‌فهمم.» و در حالی که غرق در حیرت بود، رفت. اولین کاری که کرد این بود که به کارگزار خودش دستور داد تا مقداری از مالیات و عوارض خودش را بپردازد؛ منشی قبلاً هرگز ندیده بود که ون رنسلیر خونسردی‌اش را از دست بدهد. و در همین حال، ون رنسلیر دستانش را ورز می‌داد و زیر لب غرغر می‌کرد، چشمانش به ساعت خزنده و بطری مشروب روی میز کنارش دوخته شده بود. بنابراین دقایق می‌گذشتند و عقربه‌ها از ده عبور می‌کردند. [۱۱۴] XXXI ارزشش را داشت که در آن لحظه به میان آن جمعیت خروشان برویم و صحنه‌ی تبادل نظر را ببینیم. هزار مرد در یک نقطه از میدان در حال چرخیدن بودند و درست ساعت ده، فریادهای کرکننده‌ای از آنها بلند آرایشگاه شریعتی شد. آن روز هیچ فکر دیگری در مورد سهام وجود نداشت.

بسیاری از شرکت‌های کوچک‌تر درهای خود را بسته بودند و جرات تجارت در چنین بازاری را نداشتند. و کسانی که به این اخبار گوش می‌دادند، چیزی جز T. & S. نمی‌خواندند – ۱۵۷ ۱ ⁄ ۴ – ۱۵۷ ۱ ⁄ ۲ – ۱۵۷ ۳ ⁄ ۸ – و همینطور تا آخر. نوسانات T. & S. مانند تاب خوردن دو هیولا بود که در آغوش مرگ با هم کشتی می‌گرفتند؛ و ون رنسلیر، همانطور که چشمانش را به آن دوخته بود، خود بار دیگر مردی آزاد بود. وحشت دیگر او را آزار نمی‌داد؛ هیجان، بخار مشروب را از او دور می‌کرد.[۱۱۵]مغزش، و او مست بود، اما با وجد نبرد.

برای او هر رقمی به معنای ضربه‌ای بود، مانند ضربه‌ای با تبر جنگی، به دشمنانش؛ می‌توانست تصور کند که این ضربه، ضربه پدرش سالن زیبایی , بهترین رنگ مو و انواع سامبره مو , سالن آرایش مو کراتینه مو , انواع مدل لایت مو و مدل هایلایت مو , آرایشگاه زنانه مو , بهترین سالن زیبایی در تهران , آمبره مو , مدل جدید عروس و بالیاژ مو , سالن زیبایی در سعادت آباد، و آن ضربه خود او، و آن آرایشگاه جردن ضربه شرایک، و غیره. دستانش را مشت کرد و مانند کسی که نظاره‌گر یک نبرد سالن زیبایی , بهترین رنگ مو و انواع سامبره مو , سالن آرایش مو کراتینه مو , انواع مدل لایت مو و مدل هایلایت مو , آرایشگاه زنانه مو , بهترین سالن زیبایی در تهران , آمبره مو , مدل جدید عروس و بالیاژ مو , سالن زیبایی در سعادت آباد، سریع زیر لب غرید: «بدهشان! مرگ بر آنها! مرگ بر آنها!» و در همین حال، آهنگ به سرعت ادامه یافت تقریباً بدون مکث. در پایین، در خیابان ، جمعیتی سراسیمه فریاد می‌زدند ؛ مانند نگاه کردن به انبوهی از اجساد در حال پیچ و تاب بود. بنابراین نیم ساعت به آرامی گذشت و تی. اند اس. هنوز در برابر هجوم ایستاده بود.

ون رنسلیر کمک گرفته بود، اما ظاهراً سندیکا هم همینطور. انگار وال سالن زیبایی , بهترین رنگ مو و انواع سامبره مو , سالن آرایش مو کراتینه مو , انواع مدل لایت مو و مدل هایلایت مو , آرایشگاه زنانه مو , بهترین سالن زیبایی در تهران , آمبره مو , مدل جدید عروس و بالیاژ مو , سالن زیبایی در سعادت آبادریت به دو ارتش تقسیم شده بود و قسم خورده بود که تسلیم نشود. و آنها به جنگیدن ادامه دادند؛ زمان به آرامی به ۱۰:۴۵ رسید؛ تی. اند اس. بالاخره داشت حرکت می‌کرد – ساعت ۱۵۷ و ۳/۴ بود ، بالاترین دمای آن روز! ون رنسلیر جرعه‌ای دیگر از مشروب نوشید و زنگوله‌اش را به صدا درآورد.
تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.