دعا بازگشت معشوق

۱ بازديد
سواره نظام و توپخانه در عقب مرکز و سمت چپ کل ارتش کانتون شده بودند. یک روز عصر، در حالی که روی زمین خشک شده و۲۹۵ چمن آفتاب سوخته در در چادر، بز شیر ما ذرات بیسکویت سفت را از دستم بیرون می زند، وقتی به اطراف نگاه می کردم، از زیبایی مناظر بسیار شگفت زده شدم. آسمان لاجوردی سرخ شده بود و می درخشید با انواع رنگ های درخشان، منعکس دعای قوی شده از تابش خیره کننده غروب خورشید، که پرتوهای درخشان آن قله های ناهموار کوه های بلند و برآمده بزرگی را که همه جا ما را محصور می کردند، می لغزید. صفی طولانی از نگهبان‌های فرانسوی با پوشش خاکستری در خط الراس مقابل قرار داشتند و یکی از گروه‌های موسیقی آنها هوای پر جنب و جوش فرانسوی را پخش می‌کرد.

در دره زیر ما، پسران و دختران کوچک فعال باسکی به یکدیگر سیب می زدند.۵۶ بین۲۹۶ ارتش های متخاصم، در حالی که سربازان اسپانیایی گرسنه و نیمه گرسنه (که جرأت چیدن میوه را نداشتند) وانمود می کردند که از این ورزش لذت می برند، اما در واقع سیب ها را جمع می کردند و با احتیاط در کیسه های علوفه کوچکشان می گذاشتند. در پشت زمین بتمن برنزه و کهنه کار ما نشسته بود، پس از یک روز طولانی علوفه، در تعمیر یک زین بسته و به حیوانات خود که به دور چوب بسته شده بودند، به چند سر تازه ذرت هندی غذا می داد و با گوش های برگردانده تغذیه می کرد. در همین حین، همکلاسی من با یک زن جهنمی صحبت می کرد و کاریکاتور می کشید،۵۸ (از آستوریاس،) با سبدی مستطیلی بازگشت معشوق از کره تازه، با بازوهایش آکیمبو، و۲۹۷ بند انگشت‌های قهوه‌ای مهره‌ای او روی باسن قرار گرفته بود که کمتر از چهار کت کوچک پشمی درشت را نگه می‌داشت.

از زیر این پاها یک جفت ساق پا با محیط بسیار زیاد بیرون می‌آمدند و پاها با پوسته‌های مودار قهوه‌ای به‌وسیله صندل پیچیده می‌شدند. در این موقعیت، خلق و خوی متفکر من به یکباره توسط یک افسر تفنگ سواری قطع شد ، که با هوایی مرموز، از طریق رازی عمیق به من زمزمه کرد که با یک خانواده اسپانیایی ساکن شهر برا آشنا شده دعا , طلسم , دعانویس , طلسمات , جادو , بهترین دعا و طلسم، و به من پیشنهاد کرد که به من معرفی کند، مشروط بر اینکه من موافقت کنم که دخترم را محدود کنم . تصدیق کرد که دارای جاذبه های بسیار دعای برگرداندن معمولی بود، در حالی که خواهرش، ونتورا ، هفده ساله، دارای جذابیت هایی با توصیف بسیار برتر بود.

بدیهی دعا , طلسم , دعانویس , طلسمات , جادو , بهترین دعا و طلسم که نمی‌خودعا , طلسم , دعانویس , طلسمات , جادو , بهترین دعا و طلسمم مانعی بر سر راه این پیشنهاد لیبرال ایجاد کنم، به آسانی با این پیشنهاد موافقت کردم و فوراً او را تا کازای مقصد همراهی کردم ، زیرا به همین دلیل می‌توانم آن را عادلانه معرفی کنم، زیرا می‌توانم تأیید کنم که این مقدمه متعاقباً وسیله زندگی یک برادر مجروح بود که مراقب برادر مهربانش بود که مراقب افسر مهربانش بود و مراقب بود که از افسر مهربانش محافظت کند. تشک شب و روز، تا زمانی که او از خطر خارج شد: صدمات او در واقع آنقدر شدید بود که وقتی از پزشک پرسیدند۲۹۸ او پاسخ داد که چگونه بیمار را پیدا کرد. “خیلی خوب، اما هیچ کس بازگشت نمی تواند از چنین زخمی بهبود یابد.” وقتی از اسب‌هایمان پیاده شدیم، وارد خانه شدیم و از پله‌ها بالا رفتیم ، ال پادر، لا مادر، و لاس دوس حجاس را دیدیم که در آپارتمانی بزرگ نشسته بودند، با جعبه‌های باز، و یک نگهبان فرانسوی که روی صخره‌ای خاکستری بیرون زده نصب شده بود، چنان که کاملاً مشرف به خانه بود، می‌توانستیم به والدین خود نگاه کنیم.

با عبادت از خود عبور کردند و دعا کردند که محاصره سنت سبدعا , طلسم , دعانویس , طلسمات , جادو , بهترین دعا و طلسمین به سرعت به پایان برسد تا آنها بتوانند به خانه خود در آن مکان بازگردند و بشقاب و اموال ارزشمندی را که مجبور شده بودند با عجله ترک کنند تا از محصور شدن در آن شهر در طول محاصره نجات پیدا کنند، حفظ کنند. برگشت پس از گذراندن ساعاتی با آنها به شیوه ای بسیار مطلوب، با وعده تجدید دیدار خود به زودی حرکت خود را آغاز کردیم. بدنه چپ و اصلی ارتش فرانسه که اکنون متمرکز شده دعا , طلسم , دعانویس , طلسمات , جادو , بهترین دعا و طلسم، خطی را در پای پیرنه‌ها، در مجاورت فورج و سنت ژان پید دو پورت، در فرانسه تشکیل می‌دهد و جناح ردعا , طلسم , دعانویس , طلسمات , جادو , بهترین دعا و طلسم آن کوه‌ها را از صخره لارون تا برا، از سمت ردعا , طلسم , دعانویس , طلسمات , جادو , بهترین دعا و طلسم بیداسوا تا خلیج آندا و کناره‌های خلیج را اشغال می‌کند.

بیسکایی این خط الراس بلافاصله کشور را در مقابل سنت ژان دو لوز و بایون می پوشاند. مارشال فرانسوی در آمادگی برای تحرکات تهاجمی، اعلامیه ای شعله ور به سربازان خود صادر کرد و در آن به آنها یادآوری کرد که دعا , طلسم , دعانویس , طلسمات , جادو , بهترین دعا و طلسمانداردهای بریتانیا به اهتزاز در می آید و ارتش انگلیس از قله های پیرنه با افتخار به مزارع حاصلخیز فرانسه نگاه می کند – این تصمیم شیطانی به فرماندهان مستضعف فرانسوی نسبت داده می شود. مارشال گفت: «پس اجازه دهید با تعقیب انگلیسی‌ها فراتر از ویتوریا، لکه را از روی لکه‌های پژمرده خود پاک کنیم، و در آنجا پیروزی دیگری را جشن بگیریم، تا به پیروزی‌های بسیاری که اغلب در تمام نقاط اسپانیا و در بسیاری از روزهای سخت و سخت ، ابروهای شما را تزئین کرده‌اند، بیفزاییم .» ۵۱ سرهنگ راس از توپخانه اسب، طبق معمول، فرماندهی این نیرو را برعهده داشت.

در آنجا اطلاعاتی از حرکات ما به دست آورد که او را مجبور کرد تا کرانه ردعا , طلسم , دعانویس , طلسمات , جادو , بهترین دعا و طلسم ابرو را دنبال کند تا اینکه به ساراگوسا رسید، در آنجا با عبور از رودخانه و پشت سر گذاشتن پادگان کوچکی به سمت گردنه ژاکا حرکت کرد و در روز اول ژوئیه با ورود به فرانسه، سرانجام پس از یک راهپیمایی دوربرگردان، با از دست دادن نیروهای فرانسوی، با از دست دادن بخش بزرگ فرانسوی، موفق شد. ارتش ۵۳ در همسایگی این مکان کمبود چوب زیاد بود، و چون لشکر سوم به دنبال لشکر ما می‌آمد، سر توماس پیکتون چشمش را به یک بریدگی آماده انداخت و به محض اینکه لشکر خود را برکنار کرد، یک گروه معمولی را با یک وال فرستاد تا آن را تأمین کند، وقتی، ببینید!

همه از بین رفته بود! (۵۴) بسیاری از افسران سپاه ما جلیقه‌های قرمز و خاکستری، شبیه به لباس‌های هوسرها می‌پوشیدند. گلوله ای که توضیح دادم بعداً به عنوان یک کنجکاوی نشان داده شد و من خودم آن را بررسی کردم. قیطان ابریشم به برگ های فشرده کتاب کشیده شده بود و به طور محکم دور توپ پیچ خورده بود. ۵۵ اینها تعداد زیادی سیب تارت کوچک تولید می کنند. ۵۶ این یک تفریح ​​معمولی در میان آنها بود، در سرتاسر کوهستان، که با مقادیر زیادی درخت سیب فراوان بود.
تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.