چهارشنبه ۰۶ فروردین ۰۴ | ۱۴:۴۸ ۱ بازديد
هنوز به سفینه یورک هفتاد و چهار به فرماندهی کاپیتان بارتون نرسیده بودیم، شلوغی معمول در چنین مواقعی غالب شد و تا حدودی فروکش کرد، وقتی مردی چاق بزرگ در یک قایق کوچک دیده شد که با شلوارهای حنایی روشن، جورابهای نخی سفید و کفشهایی که ظاهراً گشاد بریده شده بود، به سمت کشتی میرفت. با آمدن در کنار، مشتاقانه طلسم شدن شماره هنگ داخل کشتی را خودعا , طلسم , دعانویس , طلسمات , جادو , بهترین دعا و طلسم که ثابت شد همان هنگی دعا , طلسم , دعانویس , طلسمات , جادو , بهترین دعا و طلسم که او در جستجوی آن بود. سپس با نفس نفس زدن کنار کشتی سوار شد۳۶ تلاش کرد، و سعی کرد از میان انبوه سربازانی که دور هم جمع شده بودند، شلوغ کند.
با این حال، انتهای قنداقهایی که به شدت نزدیک انگشتان پایش میافتند، نشانهای کافی برای جلوگیری از پیشرفت او بود، و او از اینکه برای اولین بار در زندگیاش در میان چنین گروهی از نیروها قرار گرفته طلسم بخت بود، بسیار گیج بود. پس از مدتی انتظار با اضطراب شدید، او مدتی طولانی موفق شد راه را باز کند و با لهجه های کسی که صبرش به دلیل ناامیدی به پایان رسیده بود فریاد زد: “آیا کسی در این کشتی این صلاحیت را خواهد داشت که به اسکله پیمستر اشاره کند؟ چرا که واقعاً آقایان، من قبلاً بیهوده تلاش کرده ام تا به بسیاری از افرادی که برای پاسخگویی به آنها پاسخ داده اند.” صدایی از جمعیت پاسخ داد: “چرا، چنین چیزی وجود ندارد” – که در آن هوشیاری ناخودعا , طلسم , دعانویس , طلسمات , جادو , بهترین دعا و طلسمه، چهره متقاضی یک انتقال دردناک از امید به ناامیدی را تجربه کرد. زمانی که در داونز لنگر انداخته بودم.
باد به اندازهای قوی میوزید که باعث حرکت ناخوشایند کشتی میشد که باعث بیماری دریا میشد، و من که یکی از افسران پایینتر بودم، آنقدر خوش شانس نبودم که مستشار که اسکلهای را فراهم کرده بود، زیرا سه روز در قسمتهای مختلف کشتی سرگردان بودم، در حالتی که کشتیها را در وضعیتی ناخوشایند توصیف میکردم. لنگر. یک وسط کشتی دعا پدر در حدود سن خودم، با مهربانی به من پیشنهاد داد که اقامتگاهی مانند کابین خلبان فراهم کند، که خوشبختانه این پیشنهاد را پذیرفتم، به این امید که حداقل به گوشه ای آرام و بدون وقفه برسم. من به سختی وارد بانوج آویزان شده بودم که برای پذیرایی از خودم دعا , طلسم , دعانویس , طلسمات , جادو , بهترین دعا و طلسمفاده می کردم، که توسط تعداد زیادی چله خروس که روی صورتم و زیر پتوها خزیده بودند، مورد حمله قرار گرفتم (کشتی که به تازگی از یک سفر دریایی از هند غربی بازگشته بود).
تسلیحات شگفت انگیز شامل سی و پنج کشتی خط بود. دو اسلحه از پنجاه اسلحه، سه اسلحه از چهل و چهار; و صد و نود و هفت اسلوپ، بمب، و سایر وسایل جنگی کوچک مسلح، – با ارتشی متشکل از سی و نه هزار، دویست و نوزده نفر، از جمله افسران، همه در ۲۷ ژوئیه ۱۸۰۹ در داونز جمع شدند. کل تحت فرماندهی بود. سر آر دعا , طلسم , دعانویس , طلسمات , جادو , بهترین دعا و طلسمراکان و ژنرال ارل چتم، در پیوند. این فرماندهان در روز ۲۸ ژوئیه در شهر بزرگوار کشتی کردند و در عصر همان روز به جاده های دعا بخت کاپل شرقی در نزدیکی جزیره والچرن رسیدند. اما، به دلیل وضعیت شدید آب و هوا، و بادهای مخالف، فرود در ساحل دومبورگ انجام نشد. دو بخش دیگر ناوگان متوالی از داونز دنبال شدند.
هدف این اکسپدیشن، تصرف یا نابود کردن کشتیهای دشمن، ساخت و ساز در آنتورپ و فلاشینگ یا شناور بود.۳۸ در شلدت؛ همچنین تخریب زرادخانه ها و محوطه های اسکله در آنتورپ، ترنوز و فلاشینگ. برای کاهش جزیره والچرن، و در صورت امکان، شلد دیگر برای کشتی های جنگی قابل کشتیرانی نیست. با دستورات به فرماندهان، اگر نتوانند همه این اشیاء را تحت تأثیر قرار دهند، که پس از کاهش والچرن (که باید در اختیار داشت و نیرویی برای محافظت از آن باقی میماند) باقیمانده نیروها دوباره سوار میشدند و به انگلستان بازمیگشتند. محیط جزیره والچرن سی و چهار مایل دعا , طلسم , دعانویس , طلسمات , جادو , بهترین دعا و طلسم، از جمله سنت جوتسلند، و طلسم گشایش بین دهانه شرق و غرب شلدت واقع شده دعا , طلسم , دعانویس , طلسمات , جادو , بهترین دعا و طلسم، که توسط در جنوب، جنوب در شمال شرق محصور شده دعا , طلسم , دعانویس , طلسمات , جادو , بهترین دعا و طلسم. بخش ناوگان ما ساعت ده و نیم صبح روز ۳۰ از داونز حرکت کرد و بعدازظهر روز بعد در جادههای شرقی-کاپل در نزدیکی والچرن لنگر انداخت، زمانی که خمپارهها و کشتیهای تفنگ را مشاهده کردیم که آتش سنگینی را بر روی شهر کوچک برپا میکردند.
در حالی که تپه کوچکی از شنهای انگلیسی را در پشت تپهها نگه میداشتند. جاده ای به سمت میدلبورگ، پایتخت جزیره. بخشی از ناوگان قبلاً وارد دروازه شده بود و نیروی زیادی را با سه لشکر ملوان (سیصد نفر) فرود آورده بود. روز قبل، ساعت چهار و نیم بعد از ظهر، در بری سند، کمی بیشتر از یک مایلی غرب فورت دو هاک، که آتش آن قبلاً توسط قایق های تفنگدار دعای محبت و خمپاره خاموش شده بود. ساکنان صلح جو نماینده ای از میدلبورگ به مقر فرستادند. روز بعد، اول مرداد، ارتش پیشروی کرد و آن مکان را تصرف کرد، دشمن را به فلاشینگ راند و چند قطعه میدانی از آنها گرفت. ژنرال سر جان هوپ در همان روز لشکرهای خود را در ساوث بیولند پیاده کرد و تر گوس، پایتخت جزیره را که سی و پنج مایل طول دارد، در اختیار گرفت. ناوگان فرانسوی فراتر از زنجیره ای که در سراسر شلدت در نزدیکی فورت لیلو کشیده شده بود، بازنشسته شده بود.
چند رگ خروج از فلاشینگ مشاهده شد. برخی از قایق ها به تعقیب فرستاده شدند. آب و هوا خوب بود، وزش باد جنوب غربی، و جزر و مد سیل تقریباً پایین آمد، که هر امیدی را برای بازگشت ایمن ایجاد می کرد. زمانی که کشتی های دشمن دوباره به داخل فلاشینگ عقب نشینی کردند، شیب جنگی به محافظت از آنها رفت. باد ناگهان به سمت غرب رفت و ابتدا به شدت وزید و سپس گیج کرد. قایق ها ایمن شدند، اما آتش به مدت چهار ساعت بدون وقفه در شیب ادامه یافت، گلوله های گرد از طریق باتری های از او عبور کرد و انگور ریخت.۴۰ تخته از باروهای فلاشینگ. او در بدنه، دکلها و دکلها بهشدت آسیب دید و دو اسلحه را پیاده کرد.
دکل بالایی بالای کلاهکهای پایینی شلیک کرد، دکل اصلی، کمان و بوم اصلی غیرقابل دعا , طلسم , دعانویس , طلسمات , جادو , بهترین دعا و طلسمفاده شد، بادبانها و دکلها کاملاً تکه تکه شدند و فرمانده او، سروان هانچت، زخمی شدند و هشت نفر. شب فرا رسید، او بر روی البوگ مستقر شد. در سپیده دم دو سرگرد به کمک او فرستاده شد و در ساعت هفت او شناور شد.
با این حال، انتهای قنداقهایی که به شدت نزدیک انگشتان پایش میافتند، نشانهای کافی برای جلوگیری از پیشرفت او بود، و او از اینکه برای اولین بار در زندگیاش در میان چنین گروهی از نیروها قرار گرفته طلسم بخت بود، بسیار گیج بود. پس از مدتی انتظار با اضطراب شدید، او مدتی طولانی موفق شد راه را باز کند و با لهجه های کسی که صبرش به دلیل ناامیدی به پایان رسیده بود فریاد زد: “آیا کسی در این کشتی این صلاحیت را خواهد داشت که به اسکله پیمستر اشاره کند؟ چرا که واقعاً آقایان، من قبلاً بیهوده تلاش کرده ام تا به بسیاری از افرادی که برای پاسخگویی به آنها پاسخ داده اند.” صدایی از جمعیت پاسخ داد: “چرا، چنین چیزی وجود ندارد” – که در آن هوشیاری ناخودعا , طلسم , دعانویس , طلسمات , جادو , بهترین دعا و طلسمه، چهره متقاضی یک انتقال دردناک از امید به ناامیدی را تجربه کرد. زمانی که در داونز لنگر انداخته بودم.
باد به اندازهای قوی میوزید که باعث حرکت ناخوشایند کشتی میشد که باعث بیماری دریا میشد، و من که یکی از افسران پایینتر بودم، آنقدر خوش شانس نبودم که مستشار که اسکلهای را فراهم کرده بود، زیرا سه روز در قسمتهای مختلف کشتی سرگردان بودم، در حالتی که کشتیها را در وضعیتی ناخوشایند توصیف میکردم. لنگر. یک وسط کشتی دعا پدر در حدود سن خودم، با مهربانی به من پیشنهاد داد که اقامتگاهی مانند کابین خلبان فراهم کند، که خوشبختانه این پیشنهاد را پذیرفتم، به این امید که حداقل به گوشه ای آرام و بدون وقفه برسم. من به سختی وارد بانوج آویزان شده بودم که برای پذیرایی از خودم دعا , طلسم , دعانویس , طلسمات , جادو , بهترین دعا و طلسمفاده می کردم، که توسط تعداد زیادی چله خروس که روی صورتم و زیر پتوها خزیده بودند، مورد حمله قرار گرفتم (کشتی که به تازگی از یک سفر دریایی از هند غربی بازگشته بود).
تسلیحات شگفت انگیز شامل سی و پنج کشتی خط بود. دو اسلحه از پنجاه اسلحه، سه اسلحه از چهل و چهار; و صد و نود و هفت اسلوپ، بمب، و سایر وسایل جنگی کوچک مسلح، – با ارتشی متشکل از سی و نه هزار، دویست و نوزده نفر، از جمله افسران، همه در ۲۷ ژوئیه ۱۸۰۹ در داونز جمع شدند. کل تحت فرماندهی بود. سر آر دعا , طلسم , دعانویس , طلسمات , جادو , بهترین دعا و طلسمراکان و ژنرال ارل چتم، در پیوند. این فرماندهان در روز ۲۸ ژوئیه در شهر بزرگوار کشتی کردند و در عصر همان روز به جاده های دعا بخت کاپل شرقی در نزدیکی جزیره والچرن رسیدند. اما، به دلیل وضعیت شدید آب و هوا، و بادهای مخالف، فرود در ساحل دومبورگ انجام نشد. دو بخش دیگر ناوگان متوالی از داونز دنبال شدند.
هدف این اکسپدیشن، تصرف یا نابود کردن کشتیهای دشمن، ساخت و ساز در آنتورپ و فلاشینگ یا شناور بود.۳۸ در شلدت؛ همچنین تخریب زرادخانه ها و محوطه های اسکله در آنتورپ، ترنوز و فلاشینگ. برای کاهش جزیره والچرن، و در صورت امکان، شلد دیگر برای کشتی های جنگی قابل کشتیرانی نیست. با دستورات به فرماندهان، اگر نتوانند همه این اشیاء را تحت تأثیر قرار دهند، که پس از کاهش والچرن (که باید در اختیار داشت و نیرویی برای محافظت از آن باقی میماند) باقیمانده نیروها دوباره سوار میشدند و به انگلستان بازمیگشتند. محیط جزیره والچرن سی و چهار مایل دعا , طلسم , دعانویس , طلسمات , جادو , بهترین دعا و طلسم، از جمله سنت جوتسلند، و طلسم گشایش بین دهانه شرق و غرب شلدت واقع شده دعا , طلسم , دعانویس , طلسمات , جادو , بهترین دعا و طلسم، که توسط در جنوب، جنوب در شمال شرق محصور شده دعا , طلسم , دعانویس , طلسمات , جادو , بهترین دعا و طلسم. بخش ناوگان ما ساعت ده و نیم صبح روز ۳۰ از داونز حرکت کرد و بعدازظهر روز بعد در جادههای شرقی-کاپل در نزدیکی والچرن لنگر انداخت، زمانی که خمپارهها و کشتیهای تفنگ را مشاهده کردیم که آتش سنگینی را بر روی شهر کوچک برپا میکردند.
در حالی که تپه کوچکی از شنهای انگلیسی را در پشت تپهها نگه میداشتند. جاده ای به سمت میدلبورگ، پایتخت جزیره. بخشی از ناوگان قبلاً وارد دروازه شده بود و نیروی زیادی را با سه لشکر ملوان (سیصد نفر) فرود آورده بود. روز قبل، ساعت چهار و نیم بعد از ظهر، در بری سند، کمی بیشتر از یک مایلی غرب فورت دو هاک، که آتش آن قبلاً توسط قایق های تفنگدار دعای محبت و خمپاره خاموش شده بود. ساکنان صلح جو نماینده ای از میدلبورگ به مقر فرستادند. روز بعد، اول مرداد، ارتش پیشروی کرد و آن مکان را تصرف کرد، دشمن را به فلاشینگ راند و چند قطعه میدانی از آنها گرفت. ژنرال سر جان هوپ در همان روز لشکرهای خود را در ساوث بیولند پیاده کرد و تر گوس، پایتخت جزیره را که سی و پنج مایل طول دارد، در اختیار گرفت. ناوگان فرانسوی فراتر از زنجیره ای که در سراسر شلدت در نزدیکی فورت لیلو کشیده شده بود، بازنشسته شده بود.
چند رگ خروج از فلاشینگ مشاهده شد. برخی از قایق ها به تعقیب فرستاده شدند. آب و هوا خوب بود، وزش باد جنوب غربی، و جزر و مد سیل تقریباً پایین آمد، که هر امیدی را برای بازگشت ایمن ایجاد می کرد. زمانی که کشتی های دشمن دوباره به داخل فلاشینگ عقب نشینی کردند، شیب جنگی به محافظت از آنها رفت. باد ناگهان به سمت غرب رفت و ابتدا به شدت وزید و سپس گیج کرد. قایق ها ایمن شدند، اما آتش به مدت چهار ساعت بدون وقفه در شیب ادامه یافت، گلوله های گرد از طریق باتری های از او عبور کرد و انگور ریخت.۴۰ تخته از باروهای فلاشینگ. او در بدنه، دکلها و دکلها بهشدت آسیب دید و دو اسلحه را پیاده کرد.
دکل بالایی بالای کلاهکهای پایینی شلیک کرد، دکل اصلی، کمان و بوم اصلی غیرقابل دعا , طلسم , دعانویس , طلسمات , جادو , بهترین دعا و طلسمفاده شد، بادبانها و دکلها کاملاً تکه تکه شدند و فرمانده او، سروان هانچت، زخمی شدند و هشت نفر. شب فرا رسید، او بر روی البوگ مستقر شد. در سپیده دم دو سرگرد به کمک او فرستاده شد و در ساعت هفت او شناور شد.